زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

زن مقاومت آزادی پیشتازان راه رهائی خلق ومیهن

۱۳۹۶ آذر ۲۱, سه‌شنبه

رونمایی یک بریده مزدور نو رسيده در سایتهاي تابعه اطلاعات آخوندي با دعاوی ابلهانه و مضحك براي مقابله با جنبش دادخواهي و موقعيت مجاهدین در آلباني

رونمایی یک بریده مزدور نو رسيده در سایتهاي تابعه اطلاعات آخوندي  با دعاوی ابلهانه و مضحك براي مقابله با جنبش دادخواهي و موقعيت مجاهدین در آلباني 


كميسيون امنيت و ضد تروريسم شوراي ملي مقاومت ايران

 

کرهماهنگ وزارت بدنام

جديدترين ورژن شاهدان زندة «قتلهای مشکوک» از کارگاههای نمدمالی آخوند علوی سرکردة وزارت بدنام اطلاعات از راه رسيد! 
يک بريدة روان پريش به نام «سيامک نادری» که مانند «ايرج مصداقی» قصد دارد تاوان «ندامت گذشتة خود در آستان خليفه ارتجاع» را با لجن پراکنی به «دشمن اصلی نظام آخوندها يعنی مجاهدين» بپردازد و جايی در پيشبردن مأموريت دستگاه امنيتی نظام در خنثی سازی خطر مجاهدين برای خود دست و پا کند، بدون اينکه لازم ببيند در تمام لجن پراکنی خود هيچ مصداق مشخصی را معرفی کند به تکرار لاطائلات اطلاعات آخوندی عليه مجاهدين مي پردازد. پيشاني سياهان افشا شده وزارتي از قبيل باقروند و قربانعلي حسين نژاد نيز چهاردست و پا به مدد امده اند تا قلعه حيوانات نظام كم و كسري و ذره اي ابهام نداشته باشد!  
 چكيده صحبت های مزدور نورسيده عبارت از اين است که بفرموده «امام امت»  ثابت كند كه : مجاهدين خودشان خودشان را شکنجه و اعدام می کنند و به گردن رژيم مي اندازند ! لابد قتل عامهاي 76 را هم مجاهدين انجام داده اند و يا در هر حال مسئوليت با آنهاست ! 
نتيجه اين كه مناسبات مجاهدين با اعضای خود، بدتر از اعدام و کشتار آزاديخواهان توسط خمينی است و اينكه آخوندها بهتراز مجاهدين هستند يعني «البته خميني». اينجاست كه مزدور سيامك نادري ميگويد: «از موضع افتخار، از موضع دانش، از موضع فهم، از موضع شناخت، که بدونيم داريم چه کار می کنيم و کجا می رويم؟ و چه بايد کرد؟ تا به همان دامی که و همان چاهی که و همان سياه چاله ای که افتاديم سال76 با خمينی، باز نيفتيم و اگر بشه جلويش ]منظور سرنگونی رژيم و حاکميت آلترناتيو انقلابی[ را گرفت». 
برای مستند کردن اين دعاوی نياز به سناريو سازی هايی است که چهاردهه توسط دستگاه جنگ روانی رژيم آخوندی، هزاران بار استفاده و ديگر نخ نما شده است. او تازه به انتهای صفی رسيده است که از دجال ضدبشر آغاز شد و تا همين امروز با جانشينان و دم و دنبالچه هايش درداخل و خارج كشور ادامه دارد  . 
آخوند جنايتکار احمدی شاهرودی که در دهه 76 حاکم ضدشرع استان خوزستان بوده است، مي گويد: 
«در زندان به خودشان لطمه میزدند تا نظام را بدنام کنند . موردی بود که به من گزارش شد يک فردی که اتفاقا محکوم به اعدام هم بود تمام بدن خود را با سيگار سوزانده بود. اول با خودم گفتم شايد يکی دو جا از بدنش را سوزانده باشد ولی وقتي که آوردنش و لباسهای او را از تنش در آوردند, ديدم که دهها نقطه از بدنش را با سيگار سوزانده بود.اين کار را به طرز فجيعی انجام داده بود و به او گفتم چرا اين کار را انجام دادی؟ گفت من میدانستم که محکوم به اعدام هستم اين کار را انجام دادم تا وقتی که جنازهام را پس از اعدام به خانوادهام تحويل داديد از بدن من عکس بگيرند و برای منافقين بفرستند تا آنها هم بگويند که اين عکسها سند جنايت جمهوری اسلامی است.» )خبرگزاری نيروی تروريستی قدس -76مرداد67(
استقبال سايتهای وزارت اطلاعات و هم ريشان آن از خوشرقصی يک بريدة فرنگ دوست، البته که بهترين گواهی برای نشان دادن منشا چنين ترهات آخوندی است. بنا بر تجربه 71 ساله اشرف و ليبرتي و تجارب ترورهاي قبلي رژيم در سوئيس و رم و وين و استانبول و كراچي و فرانسه ، همچنين ترور سعيد كريميان در ارديبهشت 67 در استانبول و ترور احمد مولا در آبان گذشته در لاهه، بريده مزدوران و هم ريشان و همدستان آنها در فرنگ جاده صاف كنهاي تروريسم افسارگسيخته سپاه پاسداران و نيروي قدس و اطلاعات آخوندي بويژه در مرحله پاياني اين رژيم هستند. 
از سوي ديگر در برابر اوجگيري داخلي و بين المللي جنبش دادخواهي شهيدان قتل عام 76 ، رژيم بشدت نيازمند «قتلهاي مشكوك» در داخل مجاهدين و برگرداندن صورت مسأله توسط طيف مستخدمان خود در داخل و خارج كشور است كه اكنون به فرمان ولي فقيه ارتجاع در حالت آتش به اختيار، هر يك در چنبرة يكي از باندهاي اطلاعات آخوندي به كاربري ويژه خود مشغول هستند .
 بنابراين صورت مسأله، ياوه هاي صدبار و هزار بار رله شده در اشرف و ليبرتي نيست. چرا كه بعداز سال 7831 در عراق، تمامی ساکنان اشرف و از جمله مزدور نامبرده، از دهها اسکرين توسط نيروهای ائتلاف و امريکايی و 71 آژانس اطلاعاتی و مصاحبه خصوصی با وزارت خارجه امريکا، نمايندگان دولت مالکی و کميساريای عالی پناهندگی، بدون حضور هيچ نماينده ای از مجاهدين، عبور کرده اند که در هيچکدام از آنها چنين ادعايی مطرح نشده است. سالها بعد مقامات امريکايی اعتراف کردند كه چنان بساطی اساساً برای درهم پاشاندن تشکيلات مجاهدين و فروپاشی نرم آنها طراحی شده بود .
بريده مزدور نورسيده مدعي است « خود سازمان باعث سکته مغزی من بود!!! » اما فقط يك مشكل كوچك وجود دارد كه از اساس سكتة مغزي در كار نبوده است! 
ادعای عدم رسيدگی پزشکی در دوران محاصره و تحريم پزشكي و دارويي اشرف و ليبرتي چيزي نيست جز دوقورت و نيم طلبكاري رژيم و اطلاعات آخوندي كه خود مسبب اصلي كشتارها و تحريمها بوده است . 
در يك ادعاي مضحك ديگر ميگويد : «سازمان فقط بخاطر اينکه به من رشوه بده، باج بده که من سکوت کنم! افشا نکنم! من شعرهايم را ريزنويس کردم بار اول فکر کنم 66 صفحه بود با دو طرح اينها را گفت عکس نميگيريم، برات اسکن ميکنيم با اسکن فرستادم برای خارج ]!!![ خيلی خوشحال بودم که اين شعرهام بره، گفتم ممکنه اينجا باز من تو ليبرتی بودم باز به وسيله دارو يا مواد سمی ديگه من رو از بين ببرند بگذار شعرهام بره خواهرهام بدانند.]!!![»
اما جانی دالر وزارت بدنام دست بردار نيست و با الگوی داستان ساختگی «فراز و رها» توسط ايرج مصداقی )تواب تشنه به خون(، توطئه های مخوف! مجاهدين را چنين کشف می کند: «]سازمان[ گفت ما برات وکيل ميگيريم. يه روز من را صدا کردند ... ساعت 7,76 شب بهم گفتند که ما برات يک وکيل گرفتيم 16 هزار دلار هزينه اش است که خودش سه وکيل کمکی داره که ميخواهيم تو رو ببريم پرونده ات را تو دادگاه کانادا از  طريق دادگاه کانادا تو رو ببرند پيش خواهرت تو کانادا، ... من گفتم ... اصلا من نميخوام وقتی خود من نميخوام بی اجازه من اين کار را کرديد من چه نيازی دارم به اين کار؟ چون من ميدانستم يه توطئه ای ]!!![ هست». 
ضمنا از آنجا كه مزدور نامبرده خوب می داند رله کننده چه کسی است، در يک فرار به جلوي ناشيانه تلاش می کند تا مجاهدين را در افشای نقش مزدوری او برای ولی فقيه ارتجاع در تنگنا قرار دهد. فارغ از اينکه در دنيای سياست طرح هر حرف مخاطب و خريداری دارد و مزدور مربوطه بيش از هرکس به مخاطب خود در اين اراجيف اشراف دارد. از اينرو خودش مبدا سفارشات را لو می دهد: «بعضی ها ميگن حرف نزنيد رژيم سوءاستفاده می کنه ... منتسب ميکنند به رژيم خمينی، مارک ميزنند که اين پاسدار خمينيه، اين وزارت اطلاعاتچيه، اين خائنه، اين بريده است، ولی من از هيچی نميترسم! از هيچی!» . 
تصادفاً در همين ايام آخوند نکونام نماينده ولی فقيه ارتجاع در نمازجمعه مقارن رونمايی از همين مزدور ، خط تبليغی نظام را به اين صورت فرموله كرد: « جنايات منافقين بايد در جهان و برای آحاد مردم تببين و بازگو شود تا منافقان در ذهن افراد تطهير نشوند.» )آخوند محمدعلی نکونام  - ايسنا  76آذر67
در راستای تب فراگير افشای مجاهدين در نظام آخوندی در مرحله سرنگوني، مدير شبکه سحر رژيم هم گفت: «در کانال بالکان شبکه سحر توليد برنامه هايی برای افشاگری در باره ماهيت و جنايات گروه تروريستی منافقين در دستور کار قرار دارد. ضمن آن که نبايد از نظر دور داشت که امريکا پس مانده منافقين را به اجبار از عراق به آلبانی کوچ داد تا با سازماندهی دوباره از آنها به عنوان اهرم فشاری بر ضد جمهوری اسلامی بهره گيرد و از همين رو در کانال بالکان شبکه سحر توليد برنامه هايی برای افشاگری در باره ماهيت و جنايات اين فرقه تروريستی در دستور کار قرار دارد.» )سليمانی زاده مدير شبكه حکومتی سحر 77خرداد67(
 
اما عليرغم تمام تلاشی که در رونمايی از بريده مزدور ابله در اين سناريوسازی اطلاعاتی صورت گرفته است، دستگاه جاسوسی آخوندی النهايه نتوانسته  سوزش و درد بی درمان خود از حضور قدرتمند و منسجم مجاهدين در زمين تازه نبرد را پنهان سازد و  ميگويد : «حتی در آلبانی ...
باز هم همان تشکيلاتی که تو ليبرتی بود همانجا جا انداخته بودند» ! 
 

مشخصات و  دستگيري

  

جان بدر بردن از قتل عام و آزادي از زندان با ندامت و مصاحبه ویدئویي و محكوم كردن سازمان


.....اما بعد از كشتار اوليه بچه ها براي جلوگيري از كشتارهاي وسيعتر مواضع خود را پايين تر آوردند با اين خط كه از مواضع كوتاه مي آييم تا زمان بدست بياوريم.....]منظورش موجوداتي مانند ايرج مصداقي است[. 
رژيم نيز مستمرًا خواسته هايش را افزايش ميداد.... 
....بدليل شرايط خواستم كه آزاد شوم و از طرفی هم انتقام اين خونها را بگيرم و هم اطلاعات اين کشتار را برسانم و در ثانی می دانستم که رژيم از اين مسائل نمی تواند استفاده کند زيرا ديگر برگ سوخته است به همين دليل همه بچه هايی که مانده بوديم همين هدف را داشتيم و بعد از اين مسئله من در يک مصاحبه ويدئويی و يک جمله آخر سازمان را محکوم کردم و با اين شرايط از زندان
آزاد شدم اگر چه از من نيز می خواستند که اسم افراد سر موضع بدهم می گفتم که من کاری با کسی ندارم و برخلاف ميل خودم چنين کاری کردم زيرا مردن بهتر و راحت تر از زنده بودن بود زيرا چه بسا بازی اطلاعات لو ميرفت و بازهمان شکنجه های روزهای اول ادامه می يافت .

وقتي كفگير تواب تشنه به خون به ته دیگ ميخورد و براي لوس كردن خود نزد اربابان اعتدالي وزارتي  طعمه اي جز یك تواب دیگر از جنس خود نميیابد نشخوارهاي وزارتي در فيسبوك مصداقي -61 آذر 61  
˜بعد 71 سال ميخوام حرف بزنم.....انگشت خواهم گذاشت روي قتلهاي مشكوك در سازمان كه خودم سوژه اش بودم 
˜احمد رازاني كارگر نانوايي كه بعدًا احتمالاً در سال 09 خودش را حلق آويز كرد با اينكه بچه مذهبي بود و هميشه قرآن ميخواند پيرمرد 56 ساله كه هيچوقت خودكشي نميكرد از همين فجايع بود (!!) 
]خبرگزاري سپاه پاسداران 09 آبان 90 تحت عنوان « قتل يكي از اعضاي ناراضي پادگان اشرف توسط سران منافقين»/ بنيادسحر آخوندي جمعه 89 آبان 7090 «احمد رازاني از اعضاي فرقه رجوي در داخل پادگان اشرف به قتل رسيد»/ مزدور سبحاني 82 نوامبر 8979 «بررسي قرباني شدن احمد رازاني توسط فرقه مجاهدين» / مزدور روح الله تاجبخش 88 نوامبر 8979 «قتل زنده ياد احمد رازاني» / انجمن نجاست اطلاعات آخوندي در گيلان 09 آبان 7090 « از تجربه دردناک مرگ مشکوک احمد رازاني نسبت به بروز فاجعه مشابه براي ساير ناراضيان تشکيلات فريبنده رجوي هشدارميدهيم واز وجدان هاي بيدار بشري و تمام مجامع حقوق بشري خصوصا دولت آقاي نوري المالکي براي رهايي اعضاي ناراضي اسارتگاه اشرف استمداد مي طلبيم. ...زهرا رجبي خود از قربانيان رجوي است و در سال 4731 در تركيه به قتل رسيده است[....
˜دو روز تمام 59 نفر بودند كه فقط مرا كتكم ميزدند(!!)  همه پاهايم کبود و سياه شده بود. سرم بر اساس ضربات پوتين و مشت هيچ جايش سالم نبود و و سر و صورت تمام لباسهايم را... 
˜همان بازجويي هايي كه از زن سعيد امامي ميكردند توي اون بنگال از من ميكردند (!!) 
]معلوم نيست چرا چنين فردي نبايد با آنهمه ابلاغيه هاي ترك اشرف، شكنجه گاه را ترك كند و يا لااقل به بريده خانه آمريكاييها برود يا خود را به پليس يا شعبه دادگاه عراق معرفي كند. آنهم در حاليكه مجاهدين حكم اخراج او از اشرف را صادر كرده بودند. تفسير بازجويي هاي زن سعيدامامي هم بر عهده يكي از ميراث خوارانش عليه مجاهدين تواب تشنه به خون )مصداقي( باد! .[ 
˜اين چه سازمان و چه پزشكي است كه كادر خودش را ممنوع العصا ميكند؟ )!!(
˜ميخواستند من را تحويل پليس بدهند...نامه نوشتم به خانم سوميترا كه من ... هزار بار هم بميرم از ليبرتي بيرون نميرم! 
]چرا كسي كه 59 نفر او را دو روز كتك ميزدند و 71 سال زير شكنجه رواني بود و حكم اخراجش را هم داده اند با نمايندگان  كميساريا كه هر روز در ليبرتي بوده اند از قبيل خانم روزالين كه به ملاقات خود با او اشاره كرده و يا با خانم سوميترا از ليبرتي بيرون نرفته؟[! 
˜بمن قرص تاريخ مصرف گذشته دادند . سازمان باعث سكته مغزي من بود ميخواست من رو نابود كنه بزبان ساده منو بكشه )!!(
˜توي 69 متر در 69 متر زندگي ميكرديم با 759 نفر هيچكس خبر ندارد من سكته مغزي كردم(!! )  ] شايد سكته مغزي در كار نبوده[!
˜در سال 90 بعد از سرنگوني صدام .... حتي سازمان اجبار ميكرد به افراد بريد با خانواده هايتان تماس بگيريد ميخواستيم نيروهاي داخل ايران را جذب كنيم .... ميخواستيم كمك مالي جذب كنيم.
˜روزي كه ميخواستم از ليبرتي بيايم به آلباني خيلي دلم ميخواست زماني كه با مژگان پارسايي روبرو ميشم بهش بگويم خيلي خواستيد مرا بكشيد ولي نتوانستيد!


سؤال اساسي : ادعاها و اراجيف مزدور نورسيده را باور كنيم یا درخواست عضویت مجدد در آلباني در 2 آذر 3131 را؟  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر